جدول جو
جدول جو

معنی علی داودی - جستجوی لغت در جدول جو

علی داودی
(عَ یِ)
ابن حسین داودی، مکنّی به ابوالقاسم. وی در هرات قاضی بود و در تر جمۀ تاریخ یمینی ذکر او آمده است. رجوع به ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی ص 252 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علی داد
تصویر علی داد
(پسرانه)
علی (عربی) + داد (فارسی) داده علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
(عَ یِ)
ابن صالح بن ابی لیث بن اسعد بن فرج بن یوسف طرطوشی دانی، مشهور به ابن عزالناس و مکنّی به ابوالحسن. فقیه و اصولی و ادیب و شاعر بود. وی در سال 508 هجری قمری در طرطوشه متولد شد و در رمضان سال 566 هجری قمری در دانیه به قتل رسید. او راست: 1- شرح معانی التحیه. 2- کتاب العزله. (از معجم المؤلفین بنقل از التکملۀ ابن ابارص 668. الدیباج ابن فرحون ص 212. نیل الابتهاج ص 199)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ وو)
گلی است شبیه به گل نسرین و برگ آن مانند برگ پنبه و گیاه آن بقدر ذرعی و تا بدو ذرع بالا و بوی آن شبیه به بوی برنجاسف و به رنگها شود زرد و سفید و بنفش و تا اوایل خزان گل دهد و گلی بادوام است. چون آنرا ببرند سالی دیگر از بیخ آن گلها بروید. در مخزن گوید: عرق آن مفرح و مقوی دل بود و آشامیدن گل آن با شراب محلل و دافع خون منجمد در معده است. (آنندراج) (انجمن آرا). نار مشک. (بحر الجواهر) :
چون گل داودی اینجا در خزان باشد بهار
از فریب آسمان هر کس که غافل ماند ماند.
سراج المحققین (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ)
ابن زید بن محمد بن حسین بن سلیمان بن ایوب انصاری اوسی خزیمی بیهقی شافعی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی بیهقی و ظهیرالدین (ابوالحسن علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ)
ابن ظافربن حسین ازدی مصری مالکی، ملقّب به جمال الدین و مکنّی به ابوالحسن. فقیه و اصولی و متکلم و مورخ و اخباری و ادیب و سیاستمدار بود و در نظم سخن نیز دست داشت. وی در سال 565 یا 567 هجری قمری متولد شد و مدتی سمت وزارت الملک الاشرف موسی بن الملک العادل را به عهده داشت. سپس وزارت را فروگذاشت و به مصر بازگشت و در آنجا در سال 613 یا 623 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- اخبارالشجعان. 2- اساس السیاسه. 3- بدایعالبدایه فیمن قال شعراً علی البدیهه. 4- الدول المنقطعه، در حدود 4 مجلد. 5- غرائب التنبیهات. و نیز او را اشعاری است. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 113). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: سیرالنبلاء ذهبی ج 13 ص 131. الوافی صفدی ج 12 ص 77. فهرس المؤلفین. معجم الادباء ج 13 ص 264. فوات الوفیات ابن شاکر ج 2 ص 51. کشف الظنون ص 74 و سایر صفحات. ایضاح المکنون ج 1 ص 42 و ج 2 ص 562. فهرس الخدیویه ج 4 ص 210. فهرس المخطوطات المصورۀ سید ج 2 ص 63. هدیهالعارفین ج 1 ص 706. و نیز رجوع به ابن ظافر ازدی شود
ابن عبدالله بن علی بن محمد بن یوسف بن سلیمان بن عمر ازدی، مشهور به ابن استجی. عالم و ادیب و شاعر (377- 455 هجری قمری) او را تصانیف بسیاری است. (از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 92. الصلۀ ابن بشکوال ج 1 ص 408 و لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 240)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ سَ)
ابن حمزه بن عبدالله اسدی کوفی، مشهور به کسائی و مکنّی به ابوالحسن. مقری و تجویددان و لغوی و نحوی و شاعر. رجوع به کسائی شود
ابن داوودبن یحیی بن کامل بن یحیی بن جبارۀ زبیری قرشی اسدی، ملقّب به نجم الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی زبیری شود
ابن دبیس بن صدقه بن منصور اسدی مزیدی. آخرین تن از حکام بنی مزید در حله. رجوع به علی مزیدی (ابن دبیس بن...) شود
ابن اسماعیل بن شعیب بن میثم بن یحیی تمار اسدی کوفی بصری میثمی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی میثمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان تبادکان، بخش حومه شهرستان مشهد. واقع در 69هزارگزی شمال مشهد. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل و 17 تن سکنه. آب آن از رودخانه تأمین می شود. محصول آن غلات است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن احمد بن قاسم بن محمد حسنی یمنی. متولد 1040 هجری قمری وی از صاحبان علم و ریاست بود و برای خود دعوت کرد و شهر صعده را مسخر ساخت و به نام خود سکه زد و فعالیتهای بسیاری برای محاصرۀ صنعاء کرد اما سودی نبخشید. سپس به صعده بازگشت و در جمادی الاولای سال 1121 هجری قمری درگذشت. او راست: شرحی بر بحر زخار. (از معجم المؤلفین بنقل از الاعلام زرکلی ج 5 ص 64. ملحق البدرالطالع ص 156)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَمْ مو)
ابن حمودبن میمون بن احمدادریسی حسنی علوی حمودی، ملقّب به الناصر لدین الله یاالمتوکل و مکنّی به ابوالحسن. وی نخستین تن از ملوک بنی حمود در قرطبه و مالقۀ اندلس بود. در سال 354 هجری قمری متولد شد و ابتدا در عداد لشکریان سلیمان بن حکم اموی قرار داشت و سلیمان در سال 403 هجری قمری حکومت دو شهر سبته و طنجه را به وی واگذاشت. ولی او با کمک بربریان و اهل بادیه، قرطبه را تسخیر کرد و سلیمان بن حکم و پدرش حکم بن سلیمان را دستگیر ساخت و در بیست ویکم محرم سال 407 هجری قمری آنان را به قتل رسانید. و خود با لقب الناصر لدین الله یکسال و ده ماه سلطنت کرد. و در سال 408 هجری قمری همان کسانی که به کمک آنهاقرطبه را تسخیر کرده بود بر او شوریدند و وی را در حمام به قتل رساندند. (از الاعلام زرکلی بنقل از کامل التواریخ ابن اثیر ج 9 ص 92. البیان المغرب ج 3 ص 113. سیرالنبلاء. الطبقه الثانیه و العشرون. الذخیره، قسم 1 ج 1 ص 78. جذوهالمقتبس ص 21) (از طبقات سلاطین اسلام ص 18) (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 571). و نیز رجوع به ابوالحسن (علی بن حمود...) و معجم الانساب زامباور ص 2 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حِ)
ابن احمد بن محمد بن علی واحدی نیشابوری شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن و علی (ابن احمد...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ وَ)
ابن محمد بن حبیب بصری. مشهور به ماوردی و مکنی به ابوالحسن. فقیه و اصولی و مفسر و ادیب بود. وی در سال 364 هجری قمری متولد شد و در بصره و بغداد تحصیل علم کرد سپس امر قضاء را در بسیاری از شهرها به عهده گرفت و نزد پادشاهان آل بویه مقام و منزلتی داشت و در ربیع الاول سال 450 (یا آخر سال 450) در بغداد درگذشت و در مقبرۀ باب الحرب دفن شد. او راست: 1- الاحکام السلطانیه. 2- ادب الدین و الدنیا. 3- تفسیر القرآن الکریم. 4- الحاوی الکبیرفی فروع الفقه الشافعی، در مجلدات متعدد. 5- قوانین الوزاره. (از معجم المؤلفین). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: سیرالنبلاء ذهبی ج 11 ص 162. الطبقات ابن صلاح ص 70. طبقات الشافعیۀ اسنوی ص 156. مناقب الشافعی و طبقات اصحابه من تاریخ الذهبی ص 131. فهرس المؤلفین بالظاهریه. الوافی صفدی ج 12 ص 154. تاریخ بغداد خطیب بغدادی ج 12 ص 102. وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 410. الانساب سمعانی ص 504. معجم الادباء یاقوت ج 15 ص 52. طبقات الشافعیۀ سبکی ج 3 ص 303. المنتظم ابن جوزی ج 8 ص 199. لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 260. النجوم الزاهرۀ ابن تغری بردی ج 5 ص 64. تاریخ دوله سلجوق اصفهانی ص 22. شذرات الذهب ابن عماد ج 3 ص 285
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن ابی القاسم بن ابراهیم بن علی بن محمد دادسی مغربی. وی در حدود سال 1075 ه. ق. درگذشت. او راست: 1- بدایهالطلاب فی علم وقت الیوم و الحساب، که بعداً خود آن را شرح کرد و به نام ’اتحاف ذوی الالباب فی شرح بدایهالطلاب’ نامید. 2- فتح المغیث فی شرح الیواقیت. 3- معونهالطلاب فی علم الحساب. 4- الیواقیت لطالب معرفهالمواقیت. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 76. فهرس الخدیویه ج 5 ص 330. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 168 ج 2 ص 732)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَ)
پهلوان علی دارکی، وی از طرف امیرمحمد مظفر، کوتوال سیرجان بود. و در سال 745هجری قمری امیر شیخ ابواسحاق اینجو پس از تسخیر شیرازبه قصد تسخیر کرمان به سیرجان رفت اما پهلوان علی دارکی در یکی از قلاع متحصن شد و امیرشیخ چون از تسخیرآنجا مأیوس گشت، اطراف آن شهر را غارت کرد و بطرف کرمان رفت. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 282 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دُ رَ)
ابن احمد دریدی، مکنّی به ابوالحسن. زبیدی نام او را نقل کرده و اصل او را از فارس دانسته است که در آن هنگام وراق بن درید والی آنجا بود. رجوع به معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 81 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ وَ)
ابن فضل الله بن علی بن عبیدالله حسنی راوندی، ملقب به عزالدین، فقیه و مفسر و ادیب و نویسندۀ قرن هفتم هجری بود و در سال 599 هجری قمری متولد شد و در سال 652 هجری قمری درقید حیات بوده است. او راست: 1- تفسیر القرآن. 2 -حسیب النسیب للحسیب النسیب. 3- الطرازالمذهب فی ابرازالمذهب. 4- مجمعالطوائف و منبع الطرائف. 5- نثراللاّلی لفخر المعالی. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 166)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ)
دهی است از دهستان کبودگنبد، بخش کلات شهرستان دره گز. واقع در 35 هزارگزی جنوب کبودگنبد. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و110 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات و نخود است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا